زندگی راستی چه زود میگذرهآدم از فردای خود بی خبرهکاشکی میشد که بخندم همیشهچه کنم دست خودم نیست نمیشهدیگه اون روزهای زیبا نمیاددیگه اون خنده به لبها نمیادزندگی راستی چه زود میگذرهآدم از فردای خود بی خبره بخوانید, ...ادامه مطلب
بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیدهامهمچو نسیم از این چمن پای برون کشیدهامشمع طرب ز بخت ما آتش خانهسوز شدگشت بلای جان من عشق به جان خریدهامحاصل دور زندگی صحبت آشنا بودتا تو ز من بریدهای من ز جهان بریدهامتا به کنار بودیَم بود به جا قرار دلرفتی و رفت راحت از خاطر آرمیدهامتا تو مراد من دهی کشته مرا فراق توتا تو به داد من رسی من به خدا رسیدهامچون به بهار سر کند لاله ز خاک من برونای گل تازه یاد کن از دل داغ دیدهامیا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی بروسوخت در انتظار تو جان به لب رسیدهام بخوانید, ...ادامه مطلب